ژنتیک را طبعا با این گستردگی مطالعاتی که امروز پیدا کرده نمیتوان به راحتی تعریف کرد، ولی همان طوری که از اسمش پیداست، در یک تعریف کلی میتوان علم ژنتیک را علم مطالعه ژنوم انسانی و نباتی و خصوصیات و وراثت صفات در انسان و حیوان و نباتات دانست. در تاریخ اسلام داریم که روزی مردی به خدمت امام علی(ع) رسید و گفت: میخواهم زنم را طلاق دهم، چون بیتردید او بیوفایی کرده و فرزندی سیاه از او متولد شده است. در حالیکه خانواده ما هیچ کدام سیاه زنگی نیستند! امام علی(ع) فرمودند: بروید همسر و فرزندتان را بیاورید؟!
آن مرد چنین کرد و آنگاه امام(ع) از پدران و مادران همسر مرد سئوال کرد و همان سئوالها را نیز از مرد پرسید! آنگاه امام(ع) فرمود: همانطوری که همسر شما گفت: پدر بزرگ پدر ایشان سیاه بوده است و این کودک به او رفته است!، لذا همسر تو خیانتکار نیست!
آن روز امام(ع) امام این مسأله را حل کرد و هزار و سیصد سال علمای اسلامی آنرا بازنویسی کردند، ولی کسی از خودش سئوال نکرد که وراثت زن هم در تعیین صفات فرزند مهم است؟! کسی از خود سئوال نکرد که اصلا مرد براساس باور غلط عربها و یونانیان قدیم سلول تخم را در رحم زن قرار نمیدهد، بلکه اسپرم او تنها نیمی از اجزای سلول تخم است. نیم دیگر تخمک زن است که موجب لقاح و تولید سلول تخم میشود و کسی از خود این سئوال را نکرد که چرا وراثت از نیای اعظم زن به کودک مرد رسید؟؟! لذا همه دست بر روی هم گذاشتیم تا «جرج یا گریگور مندل» در هزار و صد سال بعد صفات ارثی را بیان کند، لذا حق با شاعر است که میفرماید: اسلام به خودی خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
نظرات شما عزیزان: